سلام به همه بوس شده های بجای عیدی و عیدی گرفته ها.خوبین؟و امروز اومدیم که یه روز پر از خبر و برنده عیدی رو براتون بگم.
اول یه خواهش ازتون دارم.من یه نفر هس که خیلی خیلی خیلی دوسش دارم تو زندگیم.اما یه عده آدم هستن که سالهاس دارن از خوبیاش استفاده میکنن و بعد باحرفاشون حسابی اذیتش میکنن.الانم باز ناراحتش کردن.میخوام ازتون بخوام هروقت سر نماز بودین برای عزیزم دعا کنین تا تمام بدیهای دیگران رو فراموش کنه و اونم دلش شاد باشه.مرسی از همتون پیش پیش. 
بااینکه الان دل درد دارم اما دلم خواست بیام براتون آپ کنم..بیبینین چقدر خوبم...جلوی کولر نشستم و یه پتو محکم دورم پیچیدم. یکی نیس بگه آخه مگه مرض داری خوب کولر رو خاموش کن.اما یه کیف دیگه داره سردت شه و بچپی زیر پتو.
خوب اینطور که معلومه بیشتر بروبچ یه ماچ بزور عیدی گرفتن. آخییییییی طفلکیا دلم براتون میسوزه.برنده عیدی کسی نیس جز............درا را راااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
رزعزیزم
بله، رز جونم با 171هزار تومان برنده شده.نفر بعدیش خودمم با 150هزار تومان.رز عزیز بهت تبریک میگم.ایشالا توام سال بعد عیدی ماچ میگیری.
خبر بعدی،اون دوست وبلاگیمون که گفتم رفته تو کما الان کاملا حالش خوبه.امیدوارم همیشه همیشه سالم و سلامت و خوشحال باشه.عیدی هم پول بهش بدن.
ای لعنت به این حافظه؛مثلا قرار بود کلی خبر بهتون بگم.همش یادم رفته.ای بابا..........
خوب یکیش یادم اومد....
2روز پیش زنگیدم به ساینا دوستم بعد از عمری،چون بیشتر اون زنگ میزنه(من نمیزنم که قبضمون زیادنشه..یه یه یه،چه قده بدجنسم )ساینا یکی از دوستای صمیمیمه که از بچگی با همیم.همکلاسم بودیم.دختر همکار بابا هم هست.آقا 50 ثانیه نحرفیده بودیم که دیدم هی میگه:نصف شد،جداشد...!منم گفتم چی چی؟با صدای لرزون گفت:موتور افتاد رو دست داداشم دستش جدا شد.بیچاره نمیتونست حرف بزنه.قطع کردم که بره برسه بهش.بیچاره داداشش پنجم ابتداییه.دستش خیلی ناجور شده.عملش کردن.خلاصه اینکه قسمت نبود من خرجی بگیردم واسه تلفن...
یکی دیگم یادم اومد...
3روز پیش ظهر که کسی خونه نبود با زن داداشم نشسته بودیم عکسا و فیلمای نی نیمون رو نگاه میکردیم.نی نیمون هم هرجاخودشو میدید یه ذوقی میکرد که نگو .خودش به خودش میگفت: نی نی...نی نی...نی نی...!بعدش که خوابید نی نی ،ما رفتیم جودی ابوت رو که قسمت آخرش بود رو ببینیم از شبکه ایرانیان.این جودی گور به گور حالا هی نگه بابا بابا پس کی بگه.یه نگاه به زن داداشم کردم دیدم یهو زد زیر گریه .بیچاره یاد باباش که پارسال فوت کرد افتاده بود.چندروز دیگم سالگردشه.بهش گفتم چته پس؟میگه:مرض،هی میگی بیا جودی نگاه کنیم.اینم هی میگه بابا انگار سوزنش گیر کرده.خلاصه مردیم تا جودی تموم شد.بعدش یه پفک بزرگ چی توز با پشمک و تخمه و چایی اوردیم و تا ساعت 6 نشستیم برنامه کودک دیدیم.دیدین چقدر ما بزرگ شدیم...
یکی دیگم یادم امد...
از اونجایی که گاهی آدم هوس خرابکاری به سرش میزنه،منو هم شیطون گولم زد،کرم زیبای آسکاریس خرابکاری گرفتم وچون بدجوری تو جونم وول میخورد دست به کار شدم.هوس کردم یه کیک به سبک 6،7سالگیم بپزم که همه مزخرفی توهم قاطی میکردم.اول یه ظرف برداشتم و یه عدد جنین مرغ(همون تخم مرغ)شکوندم همش زدم.بعد شکرو وانیل و بکینگ پودرو آردو رو غن و آب و پودر کاکائو رو همه باهم ریختم قاطی کردم.حالا میز آشپزخونه چه افتضاحیه بماند.اینقدر آرد پاشیده شد اینور اونور که نگو.موقع پخت یه بوی خوبی میداد که نگو.وقتی آماده شد.یه چیزی شبیه کیک البته به قول زن داداشم فسش دراومده اون تو بود.آخه مایعش خیلی کم بود و ظرفش بزرگ.اینقد پف کرده بود که نگو. یه عکسم از شاهکارم گرفتم که نشونتون میدم.روشم مثلا اسممو نوشتم اما تا بیام عکس بگیرم ولو شد...
.jpg)
خوب نظرتون راجع به کیک چیه؟نمیدونم چرا آپلودش کردم تار شد.عیب نداره مهم اصل مطلب بود که ادا شد.جاتون خالی یه مزه ای داشت که نگو.یه تیکه کوچولو دادم زن داداشم و بقیشو خودم خوردم
یه دنیا میسی از همتون بابته اینهمه کامنت.فدای محبتتون.مرسی از داداش علی گل و مهربون(بابته رمزم ممنون) و تمام دوستای عزیزم.
بچه ها الان دارم با هستیم حرف میزنم.همین الان زنگ زد.داریم میحرفیم.وای وای...من رفتم...
نظر یادتون نره.منتظرم
|