سلام به همه...
حالتون چطوره دوستای خوبم؟ببخشید چند روز نتونستم آپ کنم آخه ترافیکم تموم شده بودوخلاصه شرمنده،i am sorry
خوب 3روز تعطیلی خوش گذشت؟به من که خیلی چون رز عزیزم اومده بود اینجا و بعد از 2ماه دیدمش.گرچه زود رفت و معلوم نیس دوباره کی بیاد.
ماه رمضون هم که تموم شد.کارآموزی حالا اینقده خوش میگذره که نگو.همش ازمون پذیرایی میشه.اول که صبحونه میخوریم.بعدش چایی،ترشی،... یه دوست خیلی خوب اونجا دارم.به حدی مهربونه که اندازه نداره.اسمشو گذاشتم مهربون.اما...5شنبه داره میره شیراز...آخه مهربون من اونجا درس میخونه.از همین الان عزا گرفتم واسه ندیدنش.گرچه قول دادیم هرروز ایمیل بزنیم و تمام وقایع اتفاق افتاده رو تعریف کنیم.من خیلی دوسش دارم چرا میررررررررررررررررررررررررررررررره
برام یه نقاشی کشیده،آخه مهربونم نقاشیشم بیسته بیسته.یه پسر بانمکه.اسمشو گذاشتم«دنی»...
هرروز باهم میایم خونه،موقع خدافظی کلی همو بغل میگیریم.اصلا دلمون نمیخواد جداشیم. امیدوارم بتونم برم شیراز پیشش بهش سر بزنم امروز که داشتیم میومدیم ازم پرسید چرا هستیت اینططوری کرده.خیلی بغضم گر فت.چیزی زیادی برای گفتن نداشتم.بهش گفتم خیلی سخته که هرروز از دم خونشون رد شم و فاصله به اندازه یه زنگ در باشه اما نتونم ببینمش یا حتی صداشو بشنوم.به نظر شما سخت نیس؟
یه روزی هستیم میگفت عاشق چشاتم اما حالا کجاست ببینه که دفتر خاطراتمو وقتی ورق میزنمو اسمشو میبینم چطور چشمام خیس میشه از نبودش هرکی ازم میپرسه یگم همه چیز عالیه عالیه اما هیچکی به اندازه دلم نمیدونه که جات چقد خالیه!

راستی بچه ها نظرتونو در مورده عکسا و مطالبی که میذارم بهم بگین.نظر فراموش نشه لفطا


از هیاهو زمین بیزار شده ام !!
سهراب قايق ات جايي براي من دارد؟

شجاعت مـے خواهد
وفادار احساسـے باشـے
کــ ِ میدانـے
شکست مـے دهد
روزے نفس ـهاے دلت را...


به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد
بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد
خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد


بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینهی تردیدند
نشد از سایهی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند
تو بیایی همهی ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
"قیصر امین پور"

خوب عزیزان نظر یادتون نره.بهم بگین چی دوست دارین تا توی وبلاگم بذارم....بای بای 
|