دنیای من و هستیم

 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 215
بازدید کل : 183545
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 1251
تعداد آنلاین : 1

دوست دارم اسیسم
کد موس


 
ظهوریدم باز...

وااااااای سلام دوستای گلم خوبین؟

دلم براتون یه ذره شده.این درسای بی صاب شده که پا گذاشتن بیخ خرم و اصلا وقت ندارم.الانم که ترم تابستونه دارم هرروز تا عصر دانشگاهم و جد آبادم جلو چشام اومده دور از جون شماها.تازه اینهمه درس آدم میخونه الکی.

دوستان عزیز بهم مشاوره میدید لطفا؟
به نظرتون بعد از این که  لیسانسم رو گرفتم
رخت چرکای مردم رو بشورم یا رستوران تی بکشم !?!?

کلا دقت کردم ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ “ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ” ﺑﮕﯿﺮﯼ ، ﻓﻮق ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ﻣُﺪ میشه ؛
ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺟﺮ ﻣﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻓﻮﻕ ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ﺑﮕﯿﺮﯼ ، “ﺩﮐﺘﺮﺍ” ﻣُﺪ ﻣﯿﺸﻪ ؟واالا.....

 ماه رمضونم که  گذشت ، کسی افطار دعوتمون نکرد که هیچ ،کسی هم در این خونه رو نزد یه آش کشکی شعله زردی ،اصن هیچی !ملت دین و ایمونشون سست شده واقعا.

یه دوست دارم ی پسر داره خفن بامزه.یعنی عشقمه ها.اما تنها مشکلم باهاش اینه که این فسقل 3 ساله انگار کنترات گرفته منو فقط ضایع کنه.رفتم خونشون داشتم عکساشو میدیدم الکی گفتم اااهههه این پسره چقد زشته!نه گذاشت نه برداشت با پشت دست زد تو دهنم.چند شب بعدش رفتیم پارک.این عاشق پفکلیه.هی میگفت من پپلی میخوام.میگفتیم بابا نیومده آقاهه که.حالا نمیدونم اون چراغای گاری دستی رو از کجا دیدیده خووو.سرمو گرفته وداد میزنه توررررریی.اونژاشت.(کوررری.اونجاست)هفته پیش رفتیم باغ ساعت 11 شب تا سحری اونجا بودیم.همه میرفتن تو استخر شنا میکردن.آبش زیاد بود من نرفتم فقط لب استخر پاهامو تکون میدادم.این جقله بچه داد میزنه:خووووووووو هشتم تردی.برووووو.(خووو خستم کردی)دیشبم که پدر همه رو در اورد که میز تحریری میخوام.براش خریدن.رفتیم بذارنش خونه.آقاااااااااا شرفمونو برد تو خونه بس که گریه کنه.هی میگفت: میتام مشتامو بنویشم.آخه بچه تو درست کجا بود.خلاصه با هر مکافاتی بوده آروم شد.نشستیم خواستیم پفک بخوریم میگم:عcیزم یکی بده.میبینم برش داشته میگه:اینا داروئه. من   بقیه

حالا بقیه شاهکاراشو بعدن براتون میگم.

امروز بازم کلاس رو دو در کردیم نرفتیم .هفته آینده جلسه آخره ما هنو یه یه بارم سرکلاسش نبودیم.گفتم میمونم خونه امروز سابی میخوابم و بعد کارامو میکنم اما...کلا يه روزايي هست كه يهو قصد مي كني اتاقتو مرتب كني...همه ي وسايلتو كه مي ريزي بيرون تازه ميفهمي چه غلطي كردي.

این شد که تصمیم گرفتم بیام آپ کنم بهتره مگه نه؟؟؟؟؟؟؟

الان دارم آمین حبیبی گوش میدم هی میگه:این عیدو نمیخوام.

لامسب انگار روزه نبوده ببینه ما تو این گرمای 50 درجه چه زجری کشیدیم پیاده رفتیم دانشگاه و اومدیم.

اینم عکس همون عشقم که همش ضایعم میکنه.البته این عکسش در وقت گردش و در چادر گرفته شده

 


پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, توسط sogand